چرا افراد با استعداد هم به رهبر نیاز دارند؟
تحقیقی در سال 2015 نمایان کرد که از هر 2 نفری که استعفا میدهند 1 نفر آنها به دلیل مدیریت ضعیف شغلش را رها میکند. کمتر از یک سوم کارمندان آمریکایی از مدیریت بد شکایت میکنند. اگر مدیریتها و رهبری اینقدر برای محیط کاری ما بد هستند، پس چرا هنوز هم وجود دارند؟
هر چه قدر هم که آن را انکار کنیم، رهبری جزوی از ذات و طبیعت ما است و ما به صورتی ذاتی در جست و جوی رهبری برای راهنمایی هستیم. ارتباط بین رهبر و دنبال کننده را میتوان در گونههای جانوری گوناگون نیز مشاهده کرد؛ از زنبور گرفته تا اسبها و گرگها. رهبران گروهها را مجبور میکنند تا در جهت حفظ و یا کمک به آنها برای انجام یک نیاز بیولوژیکی مانند خوردن، نوشیدن و یا تولید مثل تلاش کنند.
پستانداران برای تشکیل یک سلسله مراتب پیچیده تکامل یافتهاند. مانند شامپانزهها و میمونها، ما انسانها نیز ساختارهای اجتماعی را ایجاد کردهایم تا اطمینان حاصل کنیم که نیازهای اولیه ما برآورده میشوند و رفاه گروه را تأمین میکنند.
در قلمرو حیوانات، برخی موجودات از طریق شرایط به موقعیت رهبری دست می یابند
اینها رهبران شرایطی هستند. به عنوان مثال، اگر یک رهبر کشته شود، رهبری گله به حیوان برتر بعدی منتقل میگردد.
در حالی که به دست آوردن چیزی که میخواهیم برایمان آسانتر شده است اما هنوز هم برای پاسخ به شرایط، سلسله مراتبهایی را سازماندهی میکنیم. بعضی از رهبران به صورت طبیعی رهبر گروهی میشوند؛ به عنوان مثال، یک کارگر با آموزش تخصصی ممکن است خود را مسئول یک کارگاه آموزشی حرفهای بداند زیرا که او دارای دانشهایی است که همکارانش به آن نیاز دارند.
بعضی از گونهها تواناییهای رهبری خود را برای متقاعد کردن دیگران برای پیروی از آنها نشان میدهند
اینها رهبران چشمانداز نامیده میشوند. حیوانات و زنبورها اعضایی از گروه خود را به دنبال منابع غذایی میفرستند. این ناظران پس از یافتن غذا به گروه خود بازمیگردند و دیگران را متقاعد میکنند که از طریق رقص یا الگوهای پرواز مجزا از آنها پیروی کنند.
رهبران انسانی نیز توانایی خود را برای نقش رهبری ثابت میکنند. آنها ممکن است داوطلب شوند تا مسئولیتهای بیشتری را اتخاذ کنند و یا درخواست شغلهایی کنند که آنها را به نقش رهبری برساند. آنها هدف خود را هدایت دیگران قرار میدهند. اگر آنها بتوانند به اندازه کافی تواناییهای خود را نشان دهند، دیگران نیز از آنها تبعیت خواهند کرد.
ما برای سازماندهی ساخته شدهایم
این اطلاعات در مورد سلسله مراتب اجتماعی حیوانات اطلاعاتی مفید هستند اما جوابگو این نیستند که چرا شما باید به رئیس خود گوش دهید. همانطور که معلوم است، رهبران در محل کار، در ادامه تمایل طبیعی برای سازماندهی هستند.
تعریف ما از رهبری تغییر کرده است
به طور کلی، سبک رهبری گذشته، بر کنترل متمرکز و حضور یک رهبر عالی رتبه متکی بود. امروزه رهبری تمایل بیشتری به گسترش، همکاری و گروهگرایی دارد. علاقه ما به دموکراسی یک نمونه از این توزیع قدرت در چندین نهاد است.
علاوه بر سازماندهی ما برای حصول اطمینان از بقای گونهها، رهبران ما برای کمک به زنده ماندن شرکتها و کسب و کارهای ما تلاش میکنند. رهبری به طور مداوم در حال تکامل است تا پاسخگوی شرایط اجتماعی و سیاسی جدید باشد. در این نقطه، به نظر میرسد که بین آنچه که ما از رهبرانمان میخواهیم و آنچه که امروز به ما ارائه میدهند، تفاوتهایی وجود دارد که نیازمان به آنها را زیر سؤال میبرد. دانشپژوهان اخیر به دنبال یافتن استعدادهای رهبری هستند تا یکی از نگرانیهای عمده در مورد کسب و کار امروز را حل کنند.
رهبران مدرن وقتی که از استبداد اجتناب میکنند، بهتر عمل میکنند.
رهبران دموکرات از تیم خود ورودی میخواهند. ورودیهای فکری و خلاقانه منجر به یک محیط کار پرانرژی و خوش بینانه میشود. رهبران که به دنبال توسعه مهارتهای زیردستانشان هستند، یک رویکرد رشد را در محیط کار تقویت میکنند.
رهبران گروهها ممکن است مهارت زیادی داشته باشند، اما بااستعدادترین آنها کسانی هستند که به اعضای تیم خود به منظور رسیدن به اهداف، فرصت درخشیدن میدهند.
توزیع قدرت، کارکنان را قادر میسازد تا به اعتماد به نفس، شایستگی و توانایی بیشتری دست یابند. هنگامی که همه اعضای گروه به هدف متعهد هستند، استعدادهای ترکیبی گروه فراتر از توانایی رهبر به تنهایی است.
تمایل به همکاری احتمالاً برای آینده قابل پیش بینی است.
حتی با نیروی کار با استعداد، ما هنوز هم به رهبرانی نیاز داریم تا جهت حرکت ما را شکل دهند و ما را به سمت یک چشمانداز کلی هدایت کنند. بهترین رهبران برای رشد مهارتهای خود تلاش میکنند. به جای اینکه یک رابطه دفاعی با سرپرستان خود داشته باشیم، ممکن است جایی برای مذاکره وجود داشته باشد که میتواند منجر به نتایج عمیق برای همه ما شود.
دنیایی بدون رهبران میتواند پر از هرج و مرج باشد.
وقتی کارفرمایان کار خود را به خوبی انجام میدهند، کارکنانشان آزادی بیشتری دارند تا در نقش خود به موفقیت برسند. مدیران دارای مسئولیتهای اداری هستند که ما از آنها اطلاعی نداریم. هنگامی که آنها این مسئولیتها را میپذیرند، به ما اجازه میدهند که تمرکز کنیم و روز خود را راحتتر سپری کنیم. رهبران ما اختلافات را حل میکنند و به متحد شدن در برابر دیدگاه جمعی کمک میکنند.
حتی در بدترین روزهای رهبران، حضور آنها نسبت به جهانی که در آن وجود ندارند ترجیح داده میشود. در حالی که ما بدون رهبران میتوانیم زنده بمانیم، رقابت بر سر منابع به احتمال زیاد منجر به خشونت و بیثبات سازی خواهد شد و توانایی ما در ایجاد نوآوری به عنوان یک جامعه از بین میرود. محل کاری را تصور کنید که در آن هیچکس درگیریها را حل نمیکند و هیچ کسی حرف آخر را نمیزند. به افرادی دارای چشمانداز و دیدگاه نیاز است تا اشخاص را در یک گروه برای رسیدن به هدفی مشخص کنار هم گرد آورند و به آنها انگیزه دهند. کارهای عمومی، پیشرفت در تکنولوژی مدرن و راه مداوم ما برای ایجاد جایگاه بهتری در دنیا بدون رهبری و همکاری امکانپذیر نیست.
منبع: lifehack.org